اخبار تاریخ شفاهی فروردین 1403

تنظیم: سایت تاریخ شفاهی ایران

05 اردیبهشت 1403


به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه، خبرهایی از فروردین 1403 را می‌خوانید.

◄ کتاب «ثبت و ضبط تاریخ شفاهی» نوشته والری رالی‌یو با ترجمه حسین فراهانی با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۳۹۵ هزار تومان توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد. این‌کتاب راهنمایی برای علوم‌انسانی و علوم‌اجتماعی (به همراه اصول و روش‌های مصاحبه) است.

◄ مراسم رونمایی از کتاب «مردم شناسی تطبیقی استان یزد» با حضور دوستداران تاریخ، فرهنگ و هنر یزد در خانه مهندس، برگزار شد. حرفه‌ها و پیشه‌ها، فرش‌بافی، گویش و ادبیات شفاهی، بازی‌های نمایشی، جشن‌ها، موسیقی، هنر و ورزش‌های باستانی از جمله بخش‌های این کتاب است.

◄ رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی استان گلستان ضمن تشریح برنامه‌های هفته هنر انقلاب اسلامی گفت: تمرکز ما در سال جاری ثبت تاریخ شفاهی است و در گام بعد بسته به اولویت و ظرفیت بنا داریم در قالب کتاب، فیلم یا تئاتر آنها را هم تولید کنیم.

◄ رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس گفت: در شرایطی که حدود ۸۰ درصد فرماندهان اصلی سپاه پاسداران، خاطراتشان را گفته‌اند و تاریخ شفاهی آن‌ها گرفته شده و به تدریج منتشر می‌شود، چند بار در مورد ضبط تاریخ شفاهی با سردار زاهدی صحبت کردم و سردار سلامی و سردار فدوی را هم واسطه کردم، اما حریف او نشدیم.

◄ مسئول آموزش در مدیریت ادبیات اداره‌کل حفظ آثار دفاع مقدس خراسان رضوی از برگزاری کارگاه نویسندگی با حضور استادان و نویسندگان مطرح استان و با محوریت مصاحبه در تاریخ شفاهی، اصول و مبانی خاطره‌نویسی و اصول و مبانی داستان‌نویسی در مشهدالرضا خبر داد.

◄ باشگاه خبرنگاران جوان یادداشتی با عنوان «تاریخ سازی» با «تاریخ شفاهی» از علی نورآبادی منتشر کرد که با واکنش مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و جوابیه این مرکز، گزارش از سایت باشگاه خبرنگاران جوان حذف شد.



 
تعداد بازدید: 818


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 97

یک ربع یا نیم ساعت به حمله نیروهای شما مانده بود. به اتفاق سرباز وظیفه عزیز زهیر، اهل بغداد، در سنگر نشسته بودیم. چند شب بود آماده‌باش کامل داده بودند و ما می‌ترسیدیم استراحت کنیم. شبها با ترس و دلهره زیادی صبح می‌شد. داخل سنگر مسلح نشسته بودیم و از ترس نمی‌توانستیم حرف بزنیم. گاهی چرت می‌زدیم،‌ گاهی یکدیگر را نگاه می‌کردیم، گاهی سرمان پایین بود و به حمله نیروهای شما فکر می‌کردیم و از خود می‌پرسیدیم «چه خواهد شد؟ آیا امشب آخرین زندگی است؟ آیا زخمی خواهیم شد؟ فرار خواهیم کرد؟